من اَز آن روز که در بند توأم آزآدمـ

^ چرا اینقَد بد خوآب شدم تازگیــآ ...

^ به زور میخوآبم و خیلی سـآدِه هم بیدآر میشمـ

^ اَصَن میخوام دونه دونه موهامو بکنمــ

^ دارم دیوونه میشمـ

^ کافی بود فقط یه نفر دیگه تو خانوادمونـ روزه میگرفت ،

^ اون موقعه من وضع سحری خوردنم این نبود

^ دیشب مــآکـآرانی خوردمـ ...

^ فِک کنم بآ آرد سمولینــآ نبود چون الان در حال حـآضر گشنمهـ

^ وای  این عکس مثه اتاقه منهـ

^ البته اتاق من به مراتب بدترهـ ، انگار بمب توش منفجر شدهـ

^ راه میری باید مراقب زیر پات باشیـ ...

^ ولی خدایی بهم ریختگی رو دوست دارمـ، خیلی

^ همه چی توش پیدا میشه

^ از ظرف میوه و لیوان چایی و دستمال گرفته تا

بطری های اب و اشغال تند و اتشین , cdو کیف ...

و هم چنین یه چیپس چی توزه فلفلی

که هنوز خورده نشده روی تخت افتاده !

^ من دلم میخواد بخورمشـ ولی نمیشهـ ، چقد سختهـ


عزیزــآنمــآن در برف آرآم گرفتند !



مــآ هیــچ وقــــت فــرآمــوشتــون نمــی کنـــیـم !


اخی الهـــی من بگردمــــ...

دلمــ سوختـ ...

دیروز خانواده ی اون سه تا کوهنورد رضایت دادند که دست از جست و جو بکشند...

الهیــ اشک تو چشمام جمع شدهـ !

الهی وقتی عکساشونو میبینم،

وقتی که فک میکنم یه راه جدید به اسم ایران زدن

و پرچم ایران و رو قله گذاشتن اتیش میگیرمـ !

الهی که روحشون قرین ِ رحمت باشهـ

خدا به خانواده هاشون صبر بدهـ

وقتی فک میکنم که اونا تو وطن خودشونم نبودن ،

یــآ این که هیچی ، اونا حتی جسد نداشتن .. دلم میخواد بمیرم :(

روحشون شــآد و یادشون تا ابد زنده



عموپورنگ

یادِش بخیر من چقد با این عمو پورنگ خاطره دارمــ ...

وقتی بعد از ظهرا میشستم جلو تلویزیون و برنآمشو نگاه میکردمــ ...

یادش بخیــر . . .

الانمـ که بیشتر اوقات ساعت18 از روی بیکاری برنامه "کتابخونه عمو پورنگ" رو نگاه میکنمـ

من فقط برنامه کودک نگاه میکنم یا شمام اینجورینــ ؟


× ای خدا دیشب چقد بد خوابیدمـ

مختص خودمـ و دلمــ

خیلی طوفانیه دریا امشب ، مگه موجا تو رو با کی دیدنــ ؟؟


× عــآشقِ ِ این جمله ی بالامــ هــآ ...×

×بآ این که خیلی بی ربطه به حال و احوال من ولی اتیشم میزنهـ ...×

×بس که اِحساسیه این جملهـ ...×

×حالا میرسم به خودمـ :×

×چقد انگیزه نداشتن سختهـ ×

×مخصوصا برا من که تو ترکمـ×

×ترک کردن یه چیزی که خیلی وقته باهاش عجینی

به مراتب خیلی سخت تره از شکست عشقی×

×هرچند که بهش (شکست عشقی ) معتقد نیستمـ ...×

×یه جورایی مخالف این عشقای الکی این دور و زمونمـ×

×این شعر زیر و که از اهنگ سامان جلیلیه رو هم خیلی دوست دارم×

×دیوونه کننده س ...×


زنده به گورمم کنن من از تو دست نمیکشم

دنیا بخواد فاصله شه اونو به آتیش میکشم


فقط و فقط خـــُـدآ

خــُدآ گویــد :

اِی وآلــآترین مهمــآنِ دُنیـــآیَم ، شروع کــُن ...

یک قــدم بــآ تو ، تمــآمِ قــدم هــآی مــآنده بـآ مــــــــن !


×××

× چِقد خوبهـ خداجون کهـ هستیـ ...

×بعد اون تغییر... بـآ افسردگی زیــآد دیشب خوابیدمـ

× ولی خیلی خوب خوابیدمـ

× تنهام نزــآر خدآجونـ 

× راستی امروز فیلم "انتخــآب" بالاخره دیدمـ


دلم گرفته ای خدا

دلم گرفته اسمون از خودتم خسته ترم

تو روزگار بی کسی یه عمره که در به درم

حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم

من واسه اتیش زدن یه کوله بار شب بسم

دلم گرفته اسمون یکم منو حوصله کن

منو که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن

منو به بازی میگیرن عقربه های ساعتم

برگه تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم

اهای زمین یه لحظه تو نفس نزن

نچرخ تا اروم بگیره یه ادم شکسته تن


اخه من چی بگم خدا ....؟؟؟

تنهام نزار....

دلم یه چیزی میخواد ولی عقلم جلوشو میگیرهـ ...

خدا خودت کمکم کنـ

اخه جز تو کیو دارمــــ ؟

خداااا


خدایـــآ حالم بدهــ ، خیلی ...

احساس میکنم دلم شکستهــ ...

تو حتما قبول میکنی نه ؟ من به رحمت تو امید دارمــ هــآ

خودت میدونی چرا نشد ، خدا خواستـــم ولی نشد !

یه موردِ من اینه ، موردِ بعدی رو هم که خودت از من بیشتر میدونی!

خودم حتی نمیدونم دقیق چی بگم ///

خدایا منو از این سردرگمی نجات بدهـ ...


کمکم کن .... محتاجم بهت خیلی ..........

اَجِرنـــآ مِنَ النــّـارِ ِ یــآ مـُجیر

چقد حسه خوبی داره که شبا قران بخونی ...

یه چند شبی میشه موقع سحر قران میخونمــــ

دیشب هم که دعـــآی مـُجیــر

میگن اگهـ دعای مُجیر و سیزدهمـ و چهاردهم و پانزدهم ماه رمضان بخونی همه ی گناهات آمرزیده میشه حتی اگه اندازه ریگ های بیابان و ... باشه

دیشب یه بار با صوتِ اقای سماواتی گوش دادم و خط بُردَم تا موقع خوندن دچار اشتباه نشم

بار دوم هم خودم خوندمـ

خدا قبول کُنه

انشاالله اگه قسمت بشه امشب هم میخونم !

خــدآیــآ شکرتــ

مادرانهــ

واااااای واااااای ....

من هر چی بگم کم گفتم از این مادرانه ..

فوق فوق فوق العاده س ...

وای دیوونه ی مهدی سلطانیَمــ یعنیــ

حرف زدنش ، راه رفتنش ، لباس پوشیدنشـ

البته من فقط مادرانه رو ازش دیدم و تو موارد بالا تحت تاثیر این سریالمــــ

تو که داری اینو میخونی ، لطفا فکر بد نکن که چه میدونم عاشقشمـــ

اون جای پدر منهــ ، اون بیست و چهار سال از من بزرگتره

پس مثبت اندیش باشـــ

اورینـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هه ...

عروسَک

اقـــآ ، مَن گُشنَمــهـ !

کِی این ســآعَتـآ تَمومـ میشـهـ ؟ !

اِمروز صبحـ زود بیـدآر شدمـ ،چهــآر قِسمَت اَز سریــآلِ "حلقِه سبز" و دیدَم !

وــآی خــُدآآ ،چِقَد این سِریــآل عــآشِقــآنه س 

اِمروز تو یِه حَرکَت غــآفِلگیرــآنهـ لبــآسِ ِ عروسَک موبــآیلَم و دراُوردَم

بیچـآره اولشـ خیلیـ خجــآلت کشیدـ ....

( اون نــآرنجیــه ، لِبــآسِشه )